پرسش:
خاستگاه بصیرت چیست و چه عواملی موجبات تقویت نیروی بصیرت در انسان را فراهم می آورد؟
پاسخ:
خاستگاه بصیرت
برپایه آنچه در تبیین معنای بصیرت ارائه شد، خواستگاه بصیرت، مشابه خواستگاه علم، معرفت و حکمت است. همانگونه که عوامل و موانع آن نیز با اسباب و آفات عناوین یادشده، مشابهت دارد. لذا برای تکمیل مباحث مربوط به بصیرت، ملاحظه بخش قابل عمده ای از آیات و روایات مرتبط با معرفت شناسی ضروری است. اما آنچه را که در این بخش، با عنوان «خاستگاههای بصیرت» مطرح شده، می توان به خاستگاه درونی و بیرونی بصیرت تقسیم کرد:
خواستگاه درونی بصیرت، عبارت است از نیروی باطنی قادر بر تشخیص حق و باطل و خیر و شر خاستگاه بیرونی بصیرت، خود دوگونه است: گونه اول، شامل رهنمودها و برنامه هایی که ریشه در قرآن و تعالیم انبیا دارند و موجب شکوفایی فطرت بصیرت می شوند.
گونه دوم نیز امدادهای غیبی الهی که در نتیجه اجرای تعالیم انبیاء در زندگی، موجب تقویت نیروی بصیرت می گردند و بر این اساس، خاستگاههای بصیرت، درفصل سوم در ذیل عناوین فطرت (سرشت)، کتاب خدا، اسلام و توفیق، خلاصه شده است.
عوامل تقویت دیده بصیرت
عوامل تقویت بصیرت، دو دسته اند: 1- عوامل علمی 2- عوامل عملی
به سخن دیگر، برپایه رهنمودهای انبیای الهی، شکوفایی فطرت بصیرت، هم به مجاهدت علمی نیاز دارد و هم به مجاهدت عملی. متونی که با عناوین: تفکر، تعقل، تعلم و اعتبار آمده اند، به نقش اندیشه و تلاش های علمی در تقویت دیده بصیرت، اشاره دارند و متونی که با عناوین: پرهیزگاری، یاد خدا، اخلاص، زهد و... آمده اند. به نقش تلاش های عملی دراین باره اشاره می نمایند. جالب توجه اینکه همه این عوامل دراین آیه شریفه خلاصه شده است:
«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (عنکبوت-69)
برکات افزایش نیروی بصیرت
برپایه آنچه گذشت، به میزان مجاهدت های علمی و عملی انسان، بینش باطنی افزایش می یابد و سالک، در نخستین گام، کاستی های درونی خود را بهتر می بیند. زیرکی، آینده نگری، شجاعت و سایر کمالات انسانی، در او تقویت می شوند و در نهایت، درنتیجه خودسازی، به نقطه ای از قوت بصیرت و بینایی باطنی می رسد که حقایق معقول را به صورت محسوس می بیند و به بالاترین مراتب ایمان -که ایمان مشهود است- دست می یابد و پیشوای اهل بصیرت می گردد.
اصلی ترین آفت دیده بصیرت
نقطه مقابل مجاهدت های علمی و عملی که موجب تقویت دیده بصیرت می گردند، پیروی از تمایلات نفسانی است. از این رو، اصلی ترین آفت دیده بصیرت یافتن، هواپرستی و پیروی عملی از خواسته های ناپسند درونی است و بدین سان، هرچه پیروی انسان از نفس اماره بیشتر شود چشم بصیرت او ضعیف تر می گردد. در روایتی علی(ع) می فرماید: الهوی شریک العمی (تحف العقول، ص83) هوس شریک کوردلی است.
وقتی انسان، به چیزی علاقه پیدا کرد، دیگر نمی تواند معایب آن را ببیند و زشتی های آن را بشنود. همان گونه که علی(ع) می فرماید: عین المحب عمیه عن معایب المحبوب، و اذنه صماء عن قبح مساویه (غررالحکم، ح6314)
دیده عاشق، از دیدن عیب های معشوق، کور است و گوش او، از شنیدن زشتی معایبش کر. سایر آفات و موانع بصیرت، ریشه در پیروی از تمایلات نفسانی دارد و بدین جهت، اصلی ترین راه مبارزه با آفات، داشتن دیده بصیرت جهاد با نفس است که در فرهنگ روایات اسلامی «جهاد اکبر» نامیده شده است. کسی که توفیق این جهاد را نیابد و در میدان مبارزه با تمایلات نفسانی، شکست بخورد، نه تنها دیده بصیرت را از دست می دهد و از درجه انسانیت سقوط می کند، بلکه از هر حیوانی، گمراهتر و خطرناکتر می گردد. چنین انسانی، سرنوشتی جز دوزخ نخواهد داشت.
سفره دار مدینه
طلیعه سخن:
درنیمه رمضان سال دوم یا سوم1 هجری ستارهای دیگر در آسمان امامت و ولایت بدرخشید و با نور خود جهان را منوّر ساخت. پس از تولّد، حضرت فاطمه علیهاالسلام او را برای نام گذاری خدمت امیر المؤمنین علیهالسلام آورد، آن حضرت فرمود: من در نام گذاری او بر رسول خدا پیشی نمیگیرم. پس او را به نزد رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله آوردند، ایشان فرمودند: من در نام گذاری او برخداوند عزّوجل پیشی نمیگیرم. در این هنگام خداوند به جبرئیل فرمود: محمّد صلیاللهعلیهوآله صاحب فرزندی شده، فرود آی و به او سلام برسان و تبریک بگو و بگو که علی علیهالسلام نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی علیهالسلام است، پس نام فرزند هارون را بر او بگذار. جبرئیل فرود آمد و پس از ابلاغ سلام و تبریک، عرض کرد: خداوند به تو امر کرده که نام فرزند هارون را بر او بگذاری. حضرت صلیاللهعلیهوآله فرمود: نام او چه بوده است؟ عرض کرد: «شبَّر». حضرت فرمود: زبان ما عربی است. جبرئیل عرض کرد: پس نام او را «حسن» بگذار، و پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز چنین کرد.2
کنیه ایشان ابو محمّد» است و برخی از القابشان عبارتند از: «سیّد، مجتبی، سبط، الامین، الحجّة، البِرّ، التّقی، الزّکی و الزّاهد».3
ایشان هفت سال و اندی از دوران کودکی خویش را در دامان شریف رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سپری کردند و پس از آن 30 سال یاوری صدیق برای پدر گرامی خویش بودند و پس از شهادت امیر مؤمنان علیهالسلام 10 سال عهده دار امامت شیعیان گردیدند.
سرانجام معاویة - لعنةاللّه علیه - با فریفتن «جعده»، همسر آن حضرت و اعطای صدهزار درهم و وعده ازدواج با فرزند خود یزید، امام علیهالسلام را مسموم ساخت وایشان پس از 40 روز بیماری در آخر صفر سال 50 هجری مظلومانه به شهادت رسیدند.4
دوران امامت آن حضرت با دوران خلافت یکی از پلیدترین و در عین حال زیرکترین خلفای بنی امیه مقارن بود. معاویة بن ابی سفیان که بازور و نیرنگ حاکمیت خود را تثبیت کرده بود، برای توسعه و بسط حکومت خود از هیچ اقدامی فروگذاری نمیکرد، و از آنجا که خاندان اهل بیت علیهمالسلام و شیعیان آنان را مانع اصلی بر سر راه خود میدید، به روشهای گوناگون به خشونت و ظلم و جنایت نسبت به آنان اقدام میکرد. ابن ابی الحدید از علمای اهل سنت مینویسد: شیعیان در هرجا که بودند به قتل میرسیدند، بنی امیّه دستها و پاهای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند میبریدند و هرکس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود زندانی میشد و اموالش به غارت میرفت و خانهاش ویران میشد.5
ابن جریر طبری از مورّخین اهل سنّت از قول ابوسوار عدوی میگوید: سمرةبن جندب که جانشین زیاد بن پدیدههای جهان محکوم به یک سلسله قوانین ثابت و سنتهای لایتغیّر الهی میباشند و خداوند متعال جهان را بر چهارچوب معینی قرار داده که گردش کارها هرگز بیرون از آن انجام نمیشود.
ابیه در بصره بود، در بامداد یک روز چهل و هفت نفر از بستگان مرا کشت که همگی حافظ قرآن بودند.
میوه دادن درخت خشکیده
روزی امام حسن علیهالسلام برای عمره به سوی مکّه عظیمت کردند. در این سفر، فرزند زبیر ایشان را همراهی میکرد. در طول مسیر، در مکانی؛ زیر یک درخت خرمای خشکیده به استراحت پرداختند. ابن زبیر به امام علیهالسلام عرض کرد: «لَوْ کانَ فی هذَا النَّخْلِ رُطَبٌ أَکَلْناهُ؛ ای کاش این درخت، خرمای تازه داشت و از آن میخوردیم.» امام علیهالسلام فرمودند: «أَوَ أَنْتَ تَشْتَهِی الرُّطَبَ؛ آیا تو به خرمای تازه اشتهایی داری؟» او گفت: آری. امام حسن علیهالسلام سر را به سوی آسمان بلند نمودند و دعایی خواندند. در این هنگام درخت، سبز شد و پر از برگ گردید و دارای خرمای فراوانی شد و یاران ایشان از آن درخت بالا رفتند و خرمای زیادی چیدند.