سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر مردمان روزگارى آید که جز سخن چین را ارج ننهند ، و جز بدکار را خوش طبع نخوانند ، و جز با انصاف را ناتوان ندانند . در آن روزگار صدقه را تاوان به حساب آرند ، و بر پیوند با خویشاوند منّت گذارند ، و عبادت را وسیلت بزرگى فروختن بر مردم انگارند . در چنین هنگام کار حکمرانى با مشورت زنان بود ، و امیر بودن از آن کودکان و تدبیر با خواجگان . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
خاتون[3]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

شب شنبه 2 شهر صفرالمظفر سنه 91 [12] آیت‎ئیل [اول فروردین 1253/21 مارس1874]

 

سه ساعت و نیم از شب رفته، تحویل حمل شد. امروز که جمعه بود، از صبح هوا ابر گرفته بود، بسیار تاریک، مثل شب، کم‎کم تگرگ، باران و برف شدید، بعد شلاب بعد باد و مه و کولاک باد شدید، سرمای زیاد، یک معرکه غریبی بود. از صبح الی غروب بارید. چنان هوا سرد بود که نمی‎شد راه رفت، جمیع کوه‌ها و صحرا را مجددا برف سفید کرد.
من بیرون اتاق عاج بودم، سرایدار باشی و غیره اسباب تحویل و غیره می‎آوردند اطاق عاج بچینند. امین‎الملک، عرفانچی، حکیم‎الممالک و غیره و غیره بودند. بعضی کاغذ‎ها و غیره می‎خواندم، حکیم‎الممالک برات زیادی و احکام زیاد داشت، صحه گذاشتم، نمی‎دانستم چه کنم، با وجود باد و باران و سرما، برخاسته رفتم خلوت عکاس‎خانه‌که زن‌ها بودند. بعد رفتم اندرون، شب شام خورده و رخت آورند. سرداری الماس و غیره. الی رسیدن وقت تحویل نشستیم، انیس الدوله، باشی غلام‎بچه، کورو، مردک و غیره بودند.

 

نقل می‎گفتند. بعد وقت شد. رخت پوشیده، شمشیر بسته، جقه گذاشته و رفتم بیرون، هوا باز می‎بارید. باد سرد بسیار سردی می‌آمد، کولاک غریبی بود، رفتم اطاق عاج مجلس مزین خوبی بود. هم وزارا، شاهزادگان، امراء، اعیان و غیره بودند. در بین تحویل، حاجی‎نصر‎الله میرزا پسر سیف‎الله میرزا از مشهد مقدس از جانب میرزا سعید خان متولی باشی با چاپار 9 روزه رسیده بود آمد. فرمان حصرت امام ضامن ثامن علیه‎السلام را آورد. با خلعت آفتاب طلعت آن حضرت که سرداری ترمه گلی‌ بود، عریضه را امین‎الملک آورد. بسیار بسیار خوشحال شده و به فال میمون گرفتم. حاجی سیف‎الدوله پسر فتحعلیشاه هم که متولی باشی سابق بود، دیروز آمده بود، او هم در تحویل بود.

 

اشخاص پارساله الحمد‎الله تعالی همه بودند در تحویل، منشی الممالک، عضد‎الملک، نظام‎العلما. اعمال معمول را، از دادن شاهی و دعا به عمل آوردند. پسر نایب الصدر قزوینی خطبه خواند. منجم باشی و نجم‎الملک میرزا عبدالغفار منجم که مهندس مدرسه است، تبریک عرض کرد. مستوفی الممالک، مشیرالدوله و غیره و غیره همه بودند. علما، آقا سید صادق، اما جمعه، صدرالعلما، حاجی شیخ محمد، حاجی آقا محمد، شیخ محمد برادر شیخ‎عبدالحسین و غیره و غیره و غیره. بعد شاهی اشرفی به همه داده شد، رفتند. ما هم برخاسته، آمدیم اندرون. رفتم خانه‎ی انیس الدوله بعد آمدیم خوابیدیم. الحمد‎الله تعالی علی کل حال و اوقات.
روز شنبه هم در تالار حوض بلور سلام شد، باد بسیار سردی می‎آمد، ابر بود، بسیار سرد بود، سفرای خارجه همه حضور آمدند...

 

خاطرات ناصر‎الدین شاه از تحویل سال در ماه صفر 1292 [29 اسفند 1253 / 20 مارس 1875]

 

در شب یکشنبه 12 شهر صفرالمظفر سنه 92 به زیج محمد شاهی، 9 ساعت و چیزی از شب رفته و به زیج الغ بیکی شش هفت دقیقه از طلوع آفتاب گذشته، تحویل حمل تنگوزییل شده است. چون فاصله الغ‎بیکی بیش‌تر بود، آن زیج را گرفتند. اما ما ]را[ دیشب سه ساعت به دسته مانده، از خواب بیدار کردند.
بسیار بی‎خواب برخاسته، گیج می‎خوردم. سرداری الماس و جقه حاضر بود. در همان ساعت وقت زیج‎محمد شاهی برخاستم. اول چیزی را که نظر انداختم خط مبارک حضرت‎امیرالمومنین علیه‎السلام بود وبسیار زیاد میمون گرفتم. رفتم اطاق انیس الدوله، او هم اوضاع تحویل کاملی چیده بود، از نمک و سمک، سبزی و مبزی و غیره. بعد آمده نماز صبح را کردم، رخت پوشیده رفتم پایین. هوا هم سرد بود. قدری هم باران آمد.
خلاصه وقت تحویل شد. رفتیم بیرون. در تالار عاج اغلب مردم توی اطاق حاضر بودند، از علما و غیره. آقای سید اسمعیل بهبهانی ناخوش بود نیامده بود. سپه‎سالار ناخوش شده بود نیامده بود. مستوفی الممالک بود، شاهزادان و غیره هم اغلب نرسیده بوند، از عقب کم‎کم رسیدند. حاجی آصف‏الدوله هم ناخوش بود، نبود. مخاطب حرف با کسی نبود. قدری با مستوفی الممالک حرف زدیم، قدری هم با سپه‎دار، شاه‏زادگان هم که معتمد‎‏الدوله احمد میرزا باشند، شمشیر مرصع حمایل نکرده بودند، صبح معلوم شد خاذن‎‏الملک کلید صندوق‌خانه را داده بود به فراش که بیاورد در را باز کند، فراش کلید را گم کرده یا مفقود شده بود شاه‎زاده و غیره هر چه کلید انداخته بودند در باز نشده بود حتی در را خواسته بودند بشکنند، نشده بود. شاه‎زاده‎ها بی شمشیر ماندند.
نظام‎العلما، منشی الممالک، عضد‎الملک اعمال خود را به جا آوردند. آقا سید صادق، شیخ مجتهدین، سایرین بودند. تالار عاج در کمال خوبی ساخته شده بود، کوه مرصع گذاشته شده بود، تخت منبر مرصع زینت‎های زیاد . خلاصه بسیار مجلس باشکوهی بود، بسیار خوش گذشت الحمد‎الله تعالی. شاهی، اشرفی انعام شد ...